لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجو الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا.
«و حقا و تحقیقا از براى شما در رسول خدا، ماده تاسى و جهت پیروى و تبعیت است، ماده تاسى نیکوئى، براى کسى که آرزوى لقاء و دیدار خدا را داشته باشد، و روز بازپسین را، و یاد خدا را زیاد بنماید» .
و از آنچه گفته شد بدست مىآید که از هر جهت رسول خدا، الگو و نمونه بارز و شاخص و قابل تاسى نیکوست، چه در امور دنیوى و چه اخروى، چه ظاهرى و چه باطنى، چه فردى چه اجتماعى، چه در لباس و مسکن، و چه در غذا و خوراک، و چه در نکاح و امور زناشوئى، و چه در جنگ و صلح.
و تا وقتى که مسلمین در این امور از آن شاخص حق و متحقق به حقیقت پیروى داشتند، کلاه ایشان ساده بود، و یا عمامه بر سر داشتند، و لباسشان گشاد بود، و کوتاه نیز نبود، و فراششان ساده و بدون تجمل بود، و خانه و عیالشان نیز طبق آن منهاج بود، چه زندگانىهاى گوارا و توام با عیش هنیئ، و آرامش دل و سکینه خاطر داشتند، و عمرى را با صحت و سلامت روح و عزت و اطمینان فکر و ایقان و ایمان مىگذرانیدند. و درست از هنگامى که بواسطه سیطره غرب و غلبه کفار بر مسلمین، آن رسوم و آداب را از دست دادند، کلاه شاپو بر سر گذاشتند، و کراوات و زنار که صلیب و علامت مختص مسیحیان است، بر گردن آویختند، و لباسهاى خود را تنگ و کوتاه کردند، بطورى که لباس مردان تا زیر کمر آنها قرار گرفت، و چون خم شوند، همه بدن آنها از زیر پارچه نمودار مىشد، و بجاى ازار و سردارى و قبا، کت و شلوار پوشیدند، و محاسن خود را تراشیدند، و بطور کلى چه مردان، و چه زنان، از رسوم کفر تقلید کردند، و از روى ژورنالهاى ایشان لباس دوختند، و تعیین نوع دوخت و مد آن را نمودند، و بجاى انگشترى نقره فیروزه و یا عقیق در دست راست، حلقه و یا انگشترى طلا در دست چپ نمودند، لباس ذلت و اسارت پوشیدند، و در تحتسیطره فکرى دولت کفر، یک برده و اسیر شدند، و همه گونه سعادت خود را از دست دادند، و برایگان محو و نابود نمودند، و خاک نکبت و بدبختى و عسرت معیشت و زندگى ضنک و مذلتبار را با دستخود بر سر خود ریختند.
آخر به کدام ملت و مذهب، و به کدام روش و آئین، و منطق عقل، و وجدان پاک، شخص به خود اجازه مىدهد که هر روز ریش خود بتراشد؟ ! آیا در کتاب طب، مصلحتى در آن دیده شده است؟ و یا در کتاب آداب از آن علامت و نشانهاى هست؟ و یا در کتاب اقتصاد شرحى در ثمرات آن نگاشته شده است؟ به کدام منطق و حکمى شخص به خود اجازه مىدهد، لباس تنگ بپوشد؟ و خود را به انواع امراض دچار کند؟ کراوات که زنار و صلیب است، و در پارسى آنرا چلیپا گویند، و تا قبل از جنگهاى صلیبى عیسویان بر کمى مىآویختند، و بعد از آن در گردن آویختند، و آویختن آن از محرمات اسلام، و از لباسهاى مختصه کفر است، که موجب بطلان نماز نیز مىشود، آیا داراى منطق و برهانى است؟
انگشترى طلا و زینت ظاهر به طلا کردن، براى مردان که در حرمت آن شکى نیست، و موجب بطلان نماز نیز مىگردد، داراى برهان و شاهدى است؟ این نگینهاى زیبا و پرارزش را که اسلام جایز دانسته است همچون فیروزه، و یاقوت، و عقیق، و در، و زبرجد، و لؤلؤ و زمرد، را اگر در نقره بنشانند، و درست کنند، به مراتب زیباتر از پوشیدن انگشترى طلا نیست؟ آخر به چه حساب کورکورانه و على العمیاء شخص مسلمان باید به خود اجازه دهد که چنین کارهائى را بکند، و فقط و فقط از روى صرف تقلید، و پیروى از کسانى که نه فرهنگ دارند، و نه دین، و نه شرف و فضیلت، و نه علم و تقوى، و نه ایثار و حمیت، و نه ناموس و غیرت، عمل کند؟ !
آیا آیه و لکم فى رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجو الله و الیوم الآخر کافى براى بیدارى نیست؟ آرى بحمدلله کافى است.و امروز مىنگریم که جوانان باهوش و درایت از امت اسلام، همه آن آداب و رسوم پیران سالخورده استعمارزده را به دور ریخته، و بر آن منهاج لبخند تمسخر مىزنند، و با چشمى باز، و بصیرتى تیز، و هوشى سرشار، و تفحص و تجسسى قابل تقدیر، به فرهنگ اصیل اسلام روى آورده، و هیچ رادع و مانعى را در جلوى پاى نمىیابند، مگر آنکه با یورشهاى قوى و پى در پى، آن سد را درهم مىشکنند، و بهمان نقطه هدف و نشانه پیامبر گرامى نزدیکتر مىگردند، و از آن جام شراب بهشتى مىنوشند، و به آن منهاج راستین و برنامه اساسى زندگى دلبستگى دارند، و روز به روز به آن واقعیت و ادراک وصول به حقایق اصیل، و زدودن اعتباریات پوچ، و افکار و اوهام بىپایه و اساس، بهتر واقف مىگردند.
شکر الله مساعیهم الجمیلة و بلغهم غایة مناهم على النهجة المرضیة.
کتاب نفیس امام شناسی ج 9 ص 279